سلام.
تا امروز تقدس دانشگاه ، ابهت استاد و شجاعت همکلاسی رو به این وضوح با چشمای خودم نشنیده بودم! از تقدس دانشگاه که هرچی بگم کمه! یعنی زبون من قاصره از بیان این همه تقدس! یه چیزایی شنیدم که نگــــــــــــــــــــو
.ماجرا از این قراره که( وااااااااای) یکی از اساتید خیلی محترم دانشگاه ما، خب؟(وااااااااای) میخواسته پدرانه تا قسمتی دوستانه
، یکی از دانشجویان دخترمنحرف( واااااااااااااای) که جوراب نازک می پوشیده
رو ارشاد کنه، به همین خاطر یک جای کاملا دنج رو انتخاب میکنه، خب ؟ بعد به دختره میگه (وااااااای خدا مرگم بده )پاچه ی شلوارتو بزن بالا
(واااااای تو روز روشن )بعد استاد خم میشه (واااااااای )جنس جوراب رو لمس میکنه
( من معذرت میخوام).در این موقع دست اون دخترسراسر گناه،ناجوانمردانه از کنترلش خارج میشه و شتــــــــــــــــــرق
(وااااااااااااااااای) میزنه تو گوش استاد!
( دیدن قیافه ی استاد بعد از ارشاد دیدنی بوده ها) . بین خودمون باشه که استاد طفل معصوم بر حسب اتفاق، معارف و اخلاق اسلامی تدریس میکرده
، حالا معلوم نیست اون ترم درس مربوطه پاس شده یا نه!
دشمنان کوردل بدونن که مهسا اهل دروغ نیست، سعی نکنن برام پاپوش درست کنن چون اندازه ی پام نیست......